فنجان خالی.......

عشق بی پایان

با احتیاط به تاریک خانه ام قدم بگذارید مبادا خرده های احساس شکسته ام پای دلتان را بخراشد.......

 یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام


آرام و سرد گفت: که در طالع شما....

. . . . .

قلبم تپید ، باز عرق روی صورتم

گفتم : بگو، مسافر من می رسد ز راه ....؟؟؟

با چشم های خیره به فنجان نگاه کرد !

گفتم چه شد ؟؟؟

بازم سکوت بود و تکرار لحظه ها...

آخر شروع کرد به تفسیر فال من ،

با سر اشاره کرد که نزدیک تر بیا ، !!

اینجا فقط دو خط موازی نشسته است ،

یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جـــــــــ ـــــــدا ،

انگار بی امان به سرم ضربه می زدند ،

یعنی که هیچ وقت نمی آید او ، خدا ؟؟؟

گفتم درست نیست از اول نگاه کن ‍!!

فریاد زد :

بفهــــــــم دختر ...

رها کرده او ، تو را ، . . .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:,

] [ 1:19 بعد از ظهر ] [ baran........ ]

[ ]